شوهرم می‌گوید برای طلاق باید زمین را به نامم بزنید

یکی از مراجعین امروز مینا ۲۹ ساله است. مدام اصرار می‌کند که در همین جلسه اول کار تمام شود. از من می‌خواهد که به مشاورین بهزیستی باج دهم تا کارش را راه بیندازد. انگار تمایلی به نشستن ندارد. هرچه او را به آرامش فرامی‌خوانم بیهوده است. تا همسرش می‌آید پشت دیوار پنهان می‌شود از او می‌خواهم روی زمین نشیند. میگوید نمی‌خواهم قیافه‌اش را ببینم همین‌جا خوب است.زنگ به صدا در می‌آید. نوبت اوست.می‌رود که مشاور را ببیند. به من می‌گوید خواهش می‌کنم کاری بکن تو هم مثل من زن هستی.

گلویم خشک می‌شود. آب می‌خورم.نمی‌دانم چرا این‌قدر خودش را به درودیوار میزند. شوهرش مرد آرام و صبوری است که خیلی محترمانه با همه برخورد می‌کند. لکنت زبان دارد. اما سعی می‌کند شمرده حرف بزند تا متوجه حرف‌هایش بشوم. از تعداد جلسات می‌پرسد اینکه چقدر باید برای این جلسات وقت بگذارند. مینا از اتاق مشاوره بیرون می‌آید و شوهرش می‌رود.

کسی اینجا نیست. من و مینا. التماس می‌کند.می‌گویم «چیزی دست من نیست. باید جلساتت را کامل بیایی.این‌یکی از مراحل طلاق است. وگرنه بهزیستی نامه نمی‌دهد.»
هنوز ایستاده است.نمی‌دانم چرا نمی‌نشیند. از او می‌پرسم چه شده؟ چرا این‌قدر عجله داری؟ دیر یا زود همه‌چیزتمام می‌شود.می‌گوید نه تمام نمی‌شود. می دانم که بازی درمی‌آورد. تا الآن همیشه بازی درآورده است.

زناشویی

هوا گرم است شالم را باز می‌کنم. گیج شده‌ام.رفتار مینا و خواهش‌های پیاپی‌اش دهانم را بسته است. مدام می‌گوید تو هم مثل من زن هستی. کمکم کن. به او می‌گویم چرا ازدواج کردی؟

می‌گوید:»من ۲۹ سال دارم. تحصیلاتی هم ندارم.خانواده‌ام هم انقدرها پولدار نیستند که یک ویژگی خاصی باشد تا باعث شود مردان به سمتم بیایند. مادرم گفت «تا کی می‌خواهی بنشینی. آدم فقیر خواستگارش فقیر است. آخرش که چه؟به‌روزی فکر کن که دیگر هیچ‌کس نیاید،آخری‌اید ازدواج کنی و یک بچه بیاوری، زن همیشه نمی‌تواند ازدواج کند و بچه بیاورد.»
مرا راضی کردند که زن پسری شوم که ۴ سال از خودم کوچکتربود و نه تحصیلات داشت و نه پول. گفتند کاری است. کارمیکند. مهربان است. چشم و دل پاک است. منم قبول کردم. یک سالی می‌شود که عقد کرده‌ایم. خرج نمی‌کند. خسیس است. راضی است من همیشه با دیگران بروم مسافرت ولی خودش خرجی نکند. ما به دردهم نمی‌خوریم. چندین بار درخواست طلاق داده‌ام اما نمی‌آمد.
بعد از مدتی گفت مهریه‌ات را باید حلال کنی. گفتم باشد. دست نوشته ای به او دادم مهرم را حلال کردم. بعد از مدتی گفت باید نصف مهریه‌ات را به من پرداخت کنی تا راضی شوم پای دفتر طلاق را امضا کنم. به او گفتم بعد از طلاق این کار را می‌کنم. قبول نکرد. ترسیدم پشیمان شود. پدرم نصف مهریه‌ام یعنی ۲ میلیون ونیم را به او داد اما بازهم قبول نکرد گفت «کل مهریه‌اش را باید به من بدهید وگرنه طلاقت نمی‌دهم.» گریه کردم پدرم راضی شد که کل 5 میلیون را به او پرداخت کند. درخواست که دادم و کارهای دادگاه را انجام دادم گفت یک قران بابت کارهای اداری طلاق پول نمی‌دهد، گفتم اشکالی ندارد خودم تمام هزینه‌هایش را می‌دهم. حتی هزینه جلسات مشاوره قبل طلاق و پول تاکسی‌اش را هم خودم داده‌ام که امروز آمده است.»

سرم تیر می کشد. چشمانم گرد شده. یاد این جمله می‌افتم که مهریه حمایت قانونی برای زنان است. سعی می‌کنم قضاوت نکنم. گوش می‌دهم. میگویم آب بخور، آرام باش. از او می‌خواهم کمی آرام‌تر حرف بزند. لهجه دارد،نمی‌توانم خوب بفهمم. مدام از او می‌خواهم تکرار کند چه می‌گوید.می‌خندد. چشمانش گرم شده‌اند. به من می‌گوید ازدواج کرده ای.می‌گویم بله…ادامه نمی‌دهم.می‌گوید خوشبخت شوی. ادامه می‌دهد «۶۰۰ هزار تومان از من گرفته تا این جلسه را بیاید. خواهش می‌کنم! اگر به جلسه بعد بکشد می‌ترسم باز پول بخواهد. دیشب به پدرم گفته بود برای طلاق نهایی باید زمین را بنامم بزنید. ما زمین حالا از کجا بیاوریم؟

صدای درمی‌آید. شوهرش کارش تمام‌شده است. خداحافظی می‌کند. هنوز مینا جلوی من ایستاده است. پیش مشاور می روم. با او صحبت می‌کنم.می‌گوید شوهرش درخواست دارد که همه جلسات را بیاید و من نمی‌توانم کاری کنم. مینا را ناامید می‌کنم.می‌رود درحالی‌که می‌گوید می‌دانم طلاق نمی‌دهد.
چیزی نمی‌گویم.نمی‌توانم چیزی بگویم. واقعیت تلخی که وجود دارد این است که مینا تنها زنی نیست که قربانی چنین رفتارهای ناعادلانه‌ای شده است.واقعاً نمی‌دانم فلسفه این مهریه چه بوده هست اما چیزی که هست اما گویی مهریه که نه مشخص است بهای تن من است یا بهای خدمت من به مرد آینده‌ام حالا در جامعه ما بیش از آن‌که برای زنان مفید باشد به کار مردان می‌آید. و من فکر می‌کنم اگر مهریه در جامعه به حربه‌ای برای قبول طلاق از جانب مردان تبدیل‌شده است، زنانی که از روی علاقه به شوهرانشان یا به هر دلیلی دیگری، مهریه تعیین نکرده‌اند، در هنگام طلاق چگونه می‌خواهند شوهرانشان را راضی کنند؟!! و فکر می‌کنم که

کاش حق طلاق برابر بود.
منبع:همسری

1 پاسخ به “شوهرم می‌گوید برای طلاق باید زمین را به نامم بزنید

  1. بازتاب: آرمان شهر | Armanshahr| بنیاد آرمان شهر | هفت‌روز نامه حقوق بشری زنان ـ شماره 104·

بیان دیدگاه